ریحانه کوچولو ریحانه کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

ناردانا

بیست و سه ماهگی

عزیزکم بیست و سه ماهگیت مبارک انشالله فقط یه ماه مونده به تولد دو سالگیت ،به به پروژه از مای بیبی گرفتنت  هم خداروشکر براحتی تموم شد دو سه روز قبل ورود به 23ماهگی شروع کرده بودم  که همون دوسه روزه یاد گرفتی و جیش میگفتی ،فقط شبا میبستم البته فقط برا چهارساعت ،حوالی سه نصف شب میخوابیدم تا اونموقع جاتو خیس نمیکردی صبح هم حوالی هفت باز میکردم و میبردمت جیش میکردی و باز میخوابیدیم که باز هم جاتو خیس نمیکردی  نمیفهمیدم کی جیش میکنی و مای بیبی میبستم که تقریبا ده روز بعد شب هم نبستم و وقتی تو خواب تکون میخوردی میبردمت جیش میکردی البته کلا تو خواب بودی که موفقیت آمیز بود و اینگونه مای بیبی رو کلا از زندگیمون حذف کردیم ...
24 آذر 1393

مامانای عزیز

سلام به همه ی مامانای گل مامانای مهربون میخوام برا دخترم بسته آموزشی بخرم ولی نمیدونم کدوم بهتره راستی اگه تجربه استفاده از این بسته هارو دارین لطفا راهنماییم کنین ممنون از همتون ...
2 آذر 1393

آفرین

عزیزدلم تونستی با مامانی فارسی اعداد یک تا ده رو هم بشماری آفرین دختر باهوشم یک رو که من میگم فوری میگی دو سه آفرین نازنینم نازگلم فکر کنم آماده یادگیری هستی دنبال بسته های آموزشی و فلش کارتهای خوب میگردم که بخرم و آموزش رو شروع کنیم ...
2 آذر 1393

آفرین

قربونت برم خوشگلکم دیروز تو هم با من یک تا ده رو تکرار کردی البته به ترکی امروزم درحال بازی هی میشمردی: بیر  ایسی   اوس قربونت برم راستی عزیزم همیشه تکرار می کنم ریحانه بالام نازه، از دیروز یادگرفتی بعد من میگی ماه ، گل میگم ریحانه بالام ناز، ماه ،گل اونوقت ناز میکنی و میخندی ،خیلی شیرینی فدات شم ...
1 آذر 1393

دوش

عجباااااااااااااااااااااا !!!!!!!!!!!!!! عزیزم امروز موقع دوش گرفتن بهونه گیری و گریه نکردی نمیدونم تاثیر توپ بود یا این رفتارت هم یهویی تغییر کرد البته قبلنا جوجو و هاپو رو هم میبردم اینبار به خواسته خودت توپ هم به همراهیمون اضافه شد راستی لیف و شامپوی عروسکی هم کارساز نبود به کف توی وان هم میگفتی بَ و سعی میکردی بریزی بیرون انگار قبلنا شامپوت کف نمیکرده و امروز اولین بار بود که کف میدیدی بخند خوشگلم همیشه بخند ...
17 آبان 1393

مراسم شیرخوارگان

السلام عیک یا علی بن الحسین(ع)   قربون لبای تشنه ات یا علی اصغر دختر نازم امسال برای سومین بار تو مراسم شیرخوارگان شرکت کردیم،خدا قبول کنه فدات شم امسال 21ماه و نیمه ای ،پارسال ن9 ماه و بیست و یک روزه بودی، پیارسال هم تو دلم بودی و شرکت کرده بودیم غمگین بودنت قبول حق عزیزم   لالایی دخترم با ندای علی لای لای   ...
9 آبان 1393

قبول باشه نازنینم

باز رسید روزها و شبهای دلدادگی السلام علیک یا سیدالشهدا امروز که روز اول محرمه دخترم لباس عزای امام حسین رو بر تن کرد،قبول باشه مامانی این لباس ناس رو  وقتی ریحانه جونم 3 روزه بود دایی جونش از مشهد مقدس آورده بود ،مرسی دایی جون   ...
4 آبان 1393

این روزا

مامانی هر ماه یه رفتار جدیدی از خودت نشون میدی تو این چند روز که وارد 22 ماهگی شدی موقع ظرف شستن و آشپزی کردن میگی بغلت کنم تا نگاه کنی خب شاید میخوای یاد بگیر شایدم از هم اکنون میخوای آشپزخونه رو در دست بگیری راستی به مامانجون که ماما میگفتی چند روزه میگی ماماس قربونت برم عجب پیشرفتی اگه میگفتی ماماج لا اقل میشد قبول کرد   ...
3 آبان 1393

بیست ویک ماهگی

         عزیز دلم ماهگیت مبارک          قربونت برم خوشگلکم   ای خدا شکرت بخاطر بودنش و بزرگ شدنش ای خدا همیشه سالم بدارش ،الهی آمین عزیزم این ماه وابستگین به مامانی خیلی کم شده ماه پیش نمیزاشتی از جلوی چشات دور شم و اصلا تاتان نمیکردی و هرجا میرفتیم تو بغلم  میرفتی ولی خداروشکر از همون روزای اول این ماه این رفتارت کلا تغییر کرد صبحها که میخواستیم بریم خونه مامانجون میگفتم دخترم تاتان خواهی کرد توهم سرتو مینداختی بالا و دستاتو بازمیکزدی که یعنی بغلم کن منم میگفتم پس نمیریم که کارساز بود و چنین شد که کل...
24 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناردانا می باشد