ریحانه کوچولو ریحانه کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

ناردانا

خوشخواب

عزیزم امروز تختت رسید خیلی خوشگله نازنینم منکه خیلی خوشم اومد انشالله تو هم دوست داشته باشی دایی جون با دوستش تحویل گرفتن و آوردن خونمون فعلا گذاشتن تو اتاق مامان و بابا آخه فردا برای هییت بابااینا احسان داریم خدا قبول کنه   ...
28 آذر 1391

خرید

عزیزدلم امروز تخت و کمد پسند کردیم و گفت 20 روز دیگه میفرستم مبارکت باشه نازنینم ولی مامانی گهواره . نی نی لای لای و ...نپسندیدم نمیخوام تکراری باشه خوشگلم ...
20 آذر 1391

تبریز

نازدخترم امروز بعدازظهر با بابایی و مامانجون رفتیم تبریز دکتر شباهنگ گفت وقت اومدن نی نی(وقت سزارین)میشه 23،24 دی ماه نمیدونم چرا ولی خیلی استرس دارم مامانی خوشگلم بعدش رفتیم خونه خاله جون امنه و شب می مونیم وفردا میریم برای خرید تخت نازگلم ...
19 آذر 1391

پرنسس

خوشگلم با خاله جون رقیه رفته بودیم بازار برات یه شال کلاه و نیم پوت خریدم نازنینم بابایی هم برات یه پرنسس خوشگل خریده                           مبارکت  باشه فدات شم ...
20 آبان 1391

عروسک

گلم با خاله جون فاطمه و زهرا رفته بودیم بازار برات دوتا عروسک گرفتم                              یکی خرس کرمی و یکی سگ سفید بزرگ مبارکت باشه نی نی جونم   ...
9 آبان 1391

فشار خون بالا

عزیزم امروز حالم بد بود با بابایی رفتیم تزریقاتی حسین پور فشارم رو گرفت 15/10 بود گفت برو پیش دکترت ،رفتم پیش دکتر محمدزاده اونم گفت فشارت خیلی بالاست گفت میتونی بری تبریز ساعت7بود و هوا تاریک بود گفتم نه.معرفی نوشت که برم بیمارستان بستری شم با گریه از مطب اومدم بیرون بابایی تو ماشین منتظرم بود تا خونه مامانجون اینا گریه کردم داشتم دق میکردم،آخه از دکتر که پرسیدم پرا تبریز؟گفت اگه بچه رو بردارن میتونن تو دستگاه نگه دارن ولی اینجا دستگاه ندارن .مدارک رو برداشتیم و با مامانجون و بابایی رفتیم بیمارستان بخش زایشگاه ازم آز گرفتن و منتظر شدیم خاله جون رقیه و عمو جعفر هم اومدن خاله جون تو آزمایشگاه اشنا داشت رفت جوابو گرفت و بردیم زایشگاه گفتن خوب...
29 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناردانا می باشد