ریحانه کوچولو ریحانه کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

ناردانا

نوروز 93 مبااااااااارک

 نازنین گلم دومین بهارت مباااااااااااااااااااااارک     انشالله در سال نو و لحظه لحظه عمرت شاد و خندون باشی قربونت برم خیلی دوست دارم عزیزم   سفره هفت سین ما که بخاطر شیطونی های نانازم به روی اپن تغییر مکان یافت ریحانه کوچولوم به ماهی میگه جوجی البته خیلی خوشگل و بامزه jooojiiiiiiiiiiiiiiiiii به صورت کشیده و نازک     با اجازه یه دراژه برمیدارم خودم نخوردم که دادم به جوجییییی   عروسکم داره کارتون میبینه و میگه Babaaaaaaaaaa اومدم از نزدیک BaBaaaaaaaaa رو نشون بدم بابایی منم بازی ...
3 فروردين 1393

بفرمایین چای

سلام خاله جونا،خوش اومدین امروز سه شنبه آخر ساله قراره شب اتیش روشن کنیم مامانی کار داره خودم میخوام چای درست کنم   بفرمایین نوش جان خوب خسته شدم     مامانی فدات شه نازگلم ...
28 اسفند 1392

ریحانه کوچولو

    ریحانه عشق مامانی و بابایی          نفس مامانی و بابایی   نی نی نازم در زوز اول تولدش در بیمارستان زکریای تبریز             نی نی خوشگلم اینجا 4روزته آماده شده بودی با بابایی و عمه ملان برین دکترآخه شبا گریه میکردی خیلی دیر اومدین دکتر برات آز تست زردی نوشته بود که مال تو 24 وخیلی خیلی زیاد بود و گفته بود بیمارستان بستریت کنیم  اه خیلی روزای بدی بود خیلی خیلی بد 3شب بیمارستان بستری شدی اه نمیخوام بگم بعد مرخص شدن  از بیمارستان چه خوشگل شدی عزیزم اینم شکلکی زیبا ا...
21 اسفند 1392

مروارید چهارم و پنجم

عزیزدلم نازنین گلم مرواریدای جدید مبارک   عسلم دوتا دندون پایین داشتی و یکی بالا که دوتا دیگه هم بهشون اضافه شده یکی بالا و یکی پایین مبارکت باشه عزیزکم ...
20 اسفند 1392

واکسن یکسالگی

مامانی بعدازظهر از بینیت چرک خونی اومد خیلی ترسیدم و نگران شدم به بابایی زنگ زدم که زود بیاد امروز ببریمت  پیش دکترسلطانی دکتر گفت چون سرماخوردگی و عوارض واکسن افتاده رو هم تبت زیاد شده وگفت احتمالا از فردا دیگه تب نمیکنه چند تا شربت جدید و قطره بینی برات نوشت و گفت چون بینیت خشک شده و زیاد ابریزش داره خون اومده انشالله که تا فردا خوب خوب میشی فداتشم ...
17 اسفند 1392

مسافرت

عزیزدلم رفته بودیم کلیبر خونه خاله جون  اینا،همراه با مامان جون اینا و خاله جون اینا  با این تیپ راه افتادیم خونه خاله جون اینا که رسیدیم تصمیم گرفتیم بریم گردش تو طبیعت و شب رو بیرون بخوابیم با همین تیپ از خونه خارج شدیم به قلعه دره سی که رسیدیم چند دقیقه ای پیاده شدیم مامانی هوا خیلی سرد شده بود انگار نه انگار که تابستونه البته کلیبر همیشه هواش سرده تو ماشین لباساتو عوض کردم و بلوز آستین بلند و شلوار لی تنت کردم چون قلعه دره سی شلوغ بود تصمیم گرفتیم بریم آینالی نی نی خوشگلم که تو ماشین لالا کرده و ژست مهساجون   به دامنه کوه اینالی که رسیدیم دایی جون اینا گفتن شبو همینجا بمونیم فردا صبح بریم آینا...
17 اسفند 1392

لبخند شیرین عسلم

                                            اولین لبخند نی نی نازم   نازگلم عاشق این عکستم   مامانی فدای خنده شیرین نازنینم بووووووووووووس من فدای خوشگلم   خیلی شیرینی عزیزکم خوشگل شدم!   قربونت   خیلی خیلی نازی     بوووووووووووووووووووووووووس عاشقتم ...
14 اسفند 1392

تاتان

فدات بشم دختر خوشگلم تاتان کردن رو کامل یادگرفتی تو خونه همش سرپایی و تاتان میکنی به همه جا سرک میکشی  قربونت برم خونه رو چند بار دور میزنی بدون اینکه با چیزی بازی کنی یا بخوای چیزی برداری فقط دور میزنی و دور میزنی قربونت برم       عزیزکم وقتی چهارپا میرفتی میتونستی از تختخواب و پله اشپزخونه عقب عقب بیای پایین ولی از وقتی تاتان میکنی عقب عقب پایین اومدن فراموشت شده و ایستاده بلد نیستی هنوز   وقتی میری اشپزخونه گیر میکنی و سروصدا میکنی که بیاین کمک قربونت برم مامانی فدات شم که همچنان تو از پله بالا رفتن استادی همه پله هارو خودت تنهایی میری بالا البته مامانی مواظبته...
14 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناردانا می باشد