مسافرت
عزیزدلم رفته بودیم کلیبر خونه خاله جون اینا،همراه با مامان جون اینا و خاله جون اینا
با این تیپ راه افتادیم
خونه خاله جون اینا که رسیدیم تصمیم گرفتیم بریم گردش تو طبیعت و شب رو بیرون بخوابیم
با همین تیپ از خونه خارج شدیم به قلعه دره سی که رسیدیم چند دقیقه ای پیاده شدیم
مامانی هوا خیلی سرد شده بود انگار نه انگار که تابستونه البته کلیبر همیشه هواش سرده
تو ماشین لباساتو عوض کردم و بلوز آستین بلند و شلوار لی تنت کردم چون قلعه دره سی شلوغ بود تصمیم گرفتیم بریم آینالی
نی نی خوشگلم که تو ماشین لالا کرده و ژست مهساجون
به دامنه کوه اینالی که رسیدیم دایی جون اینا گفتن شبو همینجا بمونیم فردا صبح بریم آینالی شب خطرناکه اخه میگفتن خرس و اینجورچیزا داره
وای وای شب هوا خیلی خیلی خیلی سرد بود وخیلی خیلی خیلی تر تاریک
این عکس رو بدون فلش گرفتم که فقط نور چراغ و اتش معلومه
وای وای خیلی ترسناک بود نیم متر اونورتر دیده نمیشد
قربونت برم شانس اوردیم که زود خوابیدی و زیر لحاف موندی
راستی شبو تاصبح بابایی و عمو اینا نگهبانی دادن و اتیش رو روشن نگه داشتن
اون حد ترسناک بود
ولی تجربه جدیدی بود و خیلی خوش گذشت
تا به حال اینجور گردش نرفته بودیم
صبح نسبتا هوا خوب بود البته نه افتابی و تابستونی
خنک و پاییزی بود
ظهر که شد هوا شد تابستونی
یعنی تو کلیبر هم تابستون میشه
قربون خوشگلکم
بعدش راه افتادیم به سمت اینالی مامانی مسیرش خیلی وحشتناک بود از ترس نمیتونستم بیرون رو نگاه کنم یه کوه بلند رو با ماشین دور میزدیم انگار عمودی حرکت میکردی
خیلی خیلی بلند بود،واییییییییییییییییییییییییییی
ولی آخرشم نه آهو دیدیم نه گوزن