فشار خون بالا
عزیزم امروز حالم بد بود با بابایی رفتیم تزریقاتی حسین پور فشارم رو گرفت 15/10 بود گفت برو پیش دکترت ،رفتم پیش دکتر محمدزاده اونم گفت فشارت خیلی بالاست گفت میتونی بری تبریز ساعت7بود و هوا تاریک بود گفتم نه.معرفی نوشت که برم بیمارستان بستری شم با گریه از مطب اومدم بیرون بابایی تو ماشین منتظرم بود تا خونه مامانجون اینا گریه کردم داشتم دق میکردم،آخه از دکتر که پرسیدم پرا تبریز؟گفت اگه بچه رو بردارن میتونن تو دستگاه نگه دارن ولی اینجا دستگاه ندارن .مدارک رو برداشتیم و با مامانجون و بابایی رفتیم بیمارستان بخش زایشگاه ازم آز گرفتن و منتظر شدیم خاله جون رقیه و عمو جعفر هم اومدن خاله جون تو آزمایشگاه اشنا داشت رفت جوابو گرفت و بردیم زایشگاه گفتن خوبه بازم فشارمو گرفت درس بود گفتند نیاز به بستری کردن نیست و میتونین برین حدود 10.30 بود که برگشتیم خونه