آخ جون نی نیم دختره
الهی مامانی فدات شه نازدختری مامانی
نازنینم با خاله جون فاطمه رفتیم سونوگرافی،بابایی گفته بود برای بعدازظهر وقت بگیرین که منم بیام ولی سونو خلوت بودو واسه بعدازظهر وقت ندادو گفت نیم ساعته وقتت میشه
قربون نی نی خوشگلم بشم اول صدای قلبت و پخش کرد عزیزدلم صدای قلبت خیلی ارامبخشه برام مامانی خیلی خوشحال شدم صدای قلبتو شنیدم
به دکتر گفتم که میترسیدم دیگه صدای قلبتو نشنوم و اون با ارامش گفت اگه دکتر همچین فکری میکرد اورژانسی میفرستادت نمیدونی تو این چند روز چی کشیدم خلاصه مامانی فدات شه
دکتر دهقان گفت جنسیتش دخترهقربون دخترم بشم من
هی میگفت ماشالله دخترت چه شلوغه
الهی شکر که تورو دارم ناز دخترم
از اتاق سونو که اومدم بیرون خاله جون فاطمه با خنده گفت صورتی یا آبی منم ناز میکردم و نمیگفتم
گفتم دخمله صورتیه اونم با جیغ نازک اوووووووووووووووووووووی
زود به بابایی زنگ زدم گفتم نی نی مون سالمه گفت اونو که میدونم من نی نی مونو روز هییتمون از خانم فاطمه زهرا خواستم جنسیتشو بگو گفتم بعداز ظهر میفهمی آخه میخواستم یه دن خوشگل کوچولو برات بگیرم و کادوش کنم و بابایی باز کنه بدونه که دختر دارشده
ولی بابایی ول کن نبود ومیگفت بعداز ظهر خیلی دیره گفتم صورتی گفت یعنی دختره گفتم اره دخمله
بابایی همیشه میگفت من دختر میخوام
به مامانجونینا هم گفتیم برا ساعت سه وقت داریم که سورپرایز شن
با خاله جون فاطی رفتیم بازار کلا توذهنم یه دن کوچولو بود ،اولش یه سوشرت شلوار صورتی پسندیدم خیلی ناز بود بعدشم دوتا جوراب کوچولو گرفیم یکی سفیدو طوری یکی هم صورتی وای که خیلی کوچولو و نازن