ریحانه کوچولو ریحانه کوچولو ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

ناردانا

واکسن18ماهگی

الهی فدات شم عزیزم امروز دوتا واکسن زدی فدات شم امروز دوتایی رفتیم بهداشت از در که وارد شدیم همش میگفتی بریم و چند لحظه ای که در انتظار بودیم نق میزدی و مضطرب بودی و نزاشتی قدتو اندازه بگیرن و کلی گریه کردی تو اتاق واکسیناسیون هم نتونستم با چیزی سرگرمت کنم و واکسن نرده افتادی به گریه الهی فدات شم اونم چه گریه ای یکی از واکسنارو تو بازوی راست و اون یکی رو پای  چپ وقتی اومدیم بیرون دیگه گریه نمیکردی ولی سرحال نبودی و از بغلم نیومدی پایین  رفتیم مغازه و نام نام خریدیم وسوار سه چرخه شدی رفتیم خونه مامانجون و کلی بازی کردی و پای کوچولو  درد نداشت تا حوالی ساعت8 متوجه شدیم که پای کوچولوت میلنگه یکمی لنگون لنگون ر...
18 مرداد 1393

خمیازه الکی

عزیزدل مامان دیشب خونه مامانجون اینا بودیم صدام میکردی و میگفتی ما مااااااااا منکه نگات میکردم دهن کوچولوتو چند لحظه باز نگه میداشتی  منم نمیفهمیدم منظورت چیه میگفتم نام نام میخوای؟ بازم تکرار میکردی میگفتم دندون داری؟ بازم تکرار میکردی گفتم آهان خوابت میاد؟گفتی ه' قربونت برم مثلا الکی خمیازه میکردی که خوابت میاد   واقعا هم خوابت میومد تا رو پاهام گذاشتم زود خوابت برد فدات شم ...
14 مرداد 1393

ریحانا

فدای دخترخوشگلم که داره به مامانی کمک میکنه گردگیری اونم با دستمال کاغذی     خوشگل مامان داره تلوزیون میبینه الهی مامان فدات شه عزیزم نازگلم عاشق تبلیغات شبکه پویاست دختر من بجای تماشای کارتون تبلیغات میبینه که دانلود کردم و علاوه بر پخش های تلوزیون تو لپتاپ هم میبینه قربونت برم بشین نگا کن خسته نشی قربون اون معصومیتت     تموم شد ب'ب'   ب'ب'(البته تبلیغات تموم شده و الان کارتون پخش میشه )   قربونت برم اینم ب'ب' ست دیگه; نه ب'ب' عصبانی نشو عزیزکم   ...
12 مرداد 1393

جنگلهای ارسباران

عزیز دلم عیدفطر مبااااااااااااااااااااااارک بعد دید و بازدید عید فطر چهارشنبه عصر با مامانجون اینا و خاله جون اینا رفتیم کلیبر خونه خاله جون راضیه اینا مهران رو خیلی دوست داری همیشه وقتی میبینیش میخندی و ناز و بوسش میکنی شام مهمون تو بودیم و برامون کوبیده درست کردی خاله جون باغچه رو آب بدم؟   صبح رفتیم به گردش البته چون هوا گرم بود خیلی تو ماشین اذیت کردی ولی همینکه پیاده شدیم شدی یه دختر خوب و آروم شدی ریحانام کنار رود آراز همراه با ماتو جنگل راه میومدی و بغل نمیخواستی(خوب بزرگ شدم دیگه ) ولی دستمو ول نمیکردی که ازت تنهایی عکس بندازم و بالاخره مامانی پیروز میشود  ...
12 مرداد 1393

بدون عنوان

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام مامانی الهی فدات شم معذرت میخوام که خیلی وقته نتونستم خاطرات شیرین بودنتو بنویسم  امتحانات و ماه مبارک رمضان مقصرن نه مامانییییییییییییی البته هنوز استرس امتحانات تموم نشده باید تا 30ام مرداد مقاله ترجمه کنم و جمعه ی این هفته یعنی 17ام مرداد آزمون استخدامی بانک سپه دارم ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااا چه عالی میشه قبول شم و استخدام شم وااااااااااااااااااااااااااااااااای که بشه چی میشه ...
12 مرداد 1393

نام نام

نازگلم دیروز با مهران رفتین از مغازه ی نزدیک مامان جونینا شیر خریدین دیگه راه نام نام خریدنو یاد گرفتی عزیزم امروز نام نام گویان از دست خاله جون پول گرفتی و نام نام گویان به طرف در رفتی که مثلا میخوای بری خوراکی بخری قربونت برم که میدونی برای نام نام خریدن باید پول داشته باشی ولی عزیزم نزاشتم بری آخه دوست ندارم به مغازه رفتن عادت کنی راضی شدی که به بابایی زنگ بزنیم بخره مامانی فدات شه گوشی رو ورداشته بودی هی میگفتی بابا نام نام دوست دارم خوشگلم ...
26 تير 1393

یک ونیم سالگی

خدایا خیلی خیلی ممنونم بخاطر نعمت باارزشی که به ما لطف نمودی و در تمام لحظات زندگیم به خاطر این فرشته مهربون تو را شکر گزارم دختر خوشگلم خیلی خوشحالم که بزرگ شدنت را با تمام وجود احساس میکنم زمانی بیدارشدن را با گریه اعلام میکردی و الان با صداکردنم با کلمه زیبای مامان(خیلی لذت بخشه و نشاط بخش) ...
25 تير 1393

ریحانه کوچولوم

بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس ...
25 تير 1393

امتحانات مامانی

نازنین گلم مامانی خیلی خیلی استرس داره درسااااااااااااااااااااااااااااااااام خیلی خیلی خیلیتر سنگینه امتحان نداده میترسم قبول نشم از استرس نمیتونم بخونم میدونم خیلی وقته عکساتو تو وبت نمیزارم انشالله بعد امتحانام جبران میکنم دوست دارم ناردانای خوشگلم ...
7 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناردانا می باشد